یا مهدی ادرکنی
شاید این جمعه بیاید شاید.......
شاید این جمعه بیاید شاید.......
❣ یک دقیقه مطالعه
روزی قرار بر اعدام قاتلی شد. وقتی قاتل به پای دار رفت و طناب را دور گردن او آویختند، ناگهان روانشناس سر رسید و بلند داد زد دست نگه دارید. آنها از دار زدن مرد منصرف شدند و گوش به سخنان روانشناس سپردند. روانشناس رو به حضار گفت: مگر نه اینکه این مرد قاتل است و باید کشته شود؟ همه جواب دادند بله. روانشناس ادامه داد: پس بگذارید من ب روش خودم این مرد را بکشم. همه قبول کردند. سپس روانشناس مرد را از بالای دار پایین آورد و او را روی تخته سنگی خوابانید و چشمانش را بست و به او گفت:
ای مرد قاتل من شاهرگ تو را خواهم زد و تو ب زودی خواهی مرد. همه از این گفته روانشناس تعجب کردند روانشناس تکه ای شیشه از روی زمین برداشت و روی دست مرد کشید مرد احساس سوزش کرد. ولی حتی دستش یک خراش کوچک هم بر نداشت. سپس روانشناس قطره چکانی برداشت و روی دست مرد قطره قطره آب میریخت و مدام به او میگفت: تو خون زیادی از دست دادی و به زودی خواهی مرد. مرد قاتل خیال میکرد رگ دستش زده شده و به زودی میمیرد، در صورتی که دستش خراش کوچک هم نداشت.
مدتی گذشت و دیدند که قاتل دیگر نفس نمیکشد…او مرده بود
ولی با تیغ؟؟
با دار؟؟
خیر…
او فقط و فقط با زهری به اسم #تلقین مرده بود
❣پس از این به بعد اگه یک مریضی کوچک و یا مشکلی داشتید با تلقین بزرگش نکنید، چون تلقین نداشته ها را به داشته ها تبدیل میکند؛ لازم به ذکر است که بر خلاف تلقین منفی، تلقین مثبت هم داریم.
? دکتر محمود معظمی
? @arameshe_zendegi
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا محمدی رق آبادی در 1397/03/14 ساعت 10:29:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1397/03/14 @ 03:10:52 ب.ظ
حضرت مادر (س) [عضو]
سلام جالب بود
1397/03/14 @ 09:01:47 ب.ظ
اجرکم عندالله ممنون